و پَــری خواهم ساخت
و پَــری خواهم ساخت

و پَــری خواهم ساخت

ح

شبیه رویاها

پانزدهم مرداد درخواست ویزای شینگنمون رو به سفارتخونه دادیم. چون قبلا گرفته بودیم میدونستیم که معطلیش کمتره. هفت روز بعد برا تحویلش رفتیم. هوا فوق العاده عالی بود. کوچیکترین گرد و خاکی تو آسمون نبود. دو روز بعدش برا فعال شدن ویزا یه بار و کوله ی مختصر تو جعبه عقب گذاشتیم و به طرف ویلنیوس راه افتادیم. دفعه ی قبل وقتی راه افتادیم برا لیتوانی همه جا برف بود و فقط منظره های برفی ت ذهنمون مونده بود. اما حالا زیبایی خدادادی این منطقه ما رو جادو کرده بود. قبلش با یه خانم تو ویلنیوس حرف زده بودم که اگه شب موندیم تو آپارتمونش بمونیم هرچند که پیش بینی هوای اونجا یه چیز دیگه می گفت. بعد از عبور از مرز و تشریفات اداری حدود یه ربع رانندگی کردیم که بارون شدید شروع شد. بارون ترافیک سنگینی هم راه انداخت جوری که نه صبح که ویزامون فعال شد تا یک و بیست دقیقه هنوز به ویلنیوس نرسیدیم. شدت بارون هم یه ذره هم کم نمیشد. مجبور شدیم تو اولین دوربرگردون که رسیدیم دور بزنیم و برگردیم طرف مرز. نزدیک یه فروشگاه تو جاده توقف کردیم و تو رستورانش غذای خودمونو خوردیم. خیلی خوش رو و مهربون بودن البته نه به اندازه ی ایرانیا.این سفر فقط نصیبمون شد جاده.