ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
رفتیم بازدید قصر شون برن. بلیط هر نفر هجده یورو بود . نرفتیم! آخه مگه باغ وحشه! البته باغ وحش شونزه یورو بود! فقط فیلم گرفتم.
تو خیابان به سختی جاپارک پیدا کردم. از فرط خوشحالی یادم رفت چراغ های جلو رو خاموش کنم! برگشتم دیدم آی دل غافل! باطری نابوده! جلو یه کامیون کوچولو رو گرفتم. یه پسر هم سن و سال خودم بود. وایساد. با کمال مهربانی باطری رو شارژ کرد.پول بهش تعارف کردم.نبرد. از بین حرف هاش فقط فهمیدم که گفت من برا برادر خودم کار کردم.
شب رفتیم کلیسای سوخته.
مدیر و دوستان حاضر در مرکز ، با نهایت مهربانی به هر خانواده یه اتاق دادن. یکی از دانش آموزای مرکز به یکی از همراهان گفته بود که من چند روز وقت دارم و باهاتون میام و جاهای دیدنی وین رو نشونتون می دم و از صبح روز بعد ، گردش ما شروع شد. اول از همه باغ وحش زیبا و دیدنی وین.
دیدن پنگوئن ها خیلی شگفت انگیز بود.
داخل بخش نواحی استواییش خیلی گرم بود.
خیلی راحت به مرکز رسیدیم.
این عکس هم اسمش اینه: عجله پجله ای! از لباس هامونم معلومه که هوا چقدر گرم و دم کرده اس.!
خدایی خیلی کمک شد و محبت کردن.
با همکاری و هماهنگی همراهان ، قرار شد تا سه روز در مرکز امام علی وین بمونیم. بین مسیر پراگ تا وین، به یه شهر بازی زیبا رسیدیم.
البته ما به خاطر رسیدن به موقع ،لازم بود زیادی واینسیم. برا یادگاری ، چند تا عکس گرفتیم.
شب به وین رسیدیم. خیلی زود نشونی رو پیدا کردیم.