و پَــری خواهم ساخت
و پَــری خواهم ساخت

و پَــری خواهم ساخت

ح

خاطرات بلاروس قدیم

چند شب پیش به خونه ی یکی از دوستانم که همسرش بلاروسی هستن رفتیم. یه خونه ی رمانتیک که بیشتر وسایلش از پدر و پدربزرگشون براشون مونده بود. قدمت خونه هم مال 1926   بود. به قول دخترم  شبیه خونه ی مادربزرگه بود. احساس جالبی داشت. یه کتاب قدیمی مال همون 1929  و اینا داشتن که بعضی جاها، عکساش رو بریده بودن. ازشون که پرسیدم گفتن این عکسا تو اون زمان ممنوع بوده. خیلی جالب بود. لمس تاریخی سخت و طاقت شکن از نزدیک.

نمایشگاه کتاب

امروز رفتیم نمایشگاه کتاب. خیلی دیدنی بود. از همه دیدنی تر غرفه ی ایران بود که فک کنم بزرگترین غرفه ی نمایشگاه بود. بچه ها خیلی کیف کردن.

ترافیک!

نچ! یعنی محاله ترافیک ببینی مگه ماشینی خراب شه یا تراموایی نیازبه تعمیرچندلحظه ای داشته باشه و الا مطلقا ترافیک نمیشه که علتش تعداد زیاد چراغ قرمزا و رعایت حقوق همدیگه س. مگه خیلی خلاف بزرگی کنی که یکی بوق بهت بزنه اونم نه چهل هزارتا!فقط یه تک بوق و بعدش وایمیسن. حیف... ایران خودم... حیف که  اینجور نیست.

فروشگاه

یکی از فروشگاههای خرید مینسک، گالیلئو اسمشه. شش طبقه س. انواع و اقسام رستورانا و مغازه های جورواجور توشه.قیمت هاش بد نیست. نمیشه مینسک رو با شهرمون مقایسه کنم، باید با پایتخت کشورا مقایسه ش کرد که از این نظر از خیلی معیارا از اونا جاو میزنه.چندتا عکس این فروشگاه رو میزارم. البته اگه اومد بالا.

جیلا

بالاخره دلو به دریا زدیم و رفتیم یه ماشین گرفتیم! اونم از نوع وطنی! یعنی چینی! اونم جیلی!. بازم خدا را شکر. میشد مدلای بالاتری گرفت اما از گیرافتادن تو بی پولی تو یه کشور غریب حسابی ترسیدم. همینم مدل 2012  است.


موزه

امروز از موزه ی دانشگاه علوم پزشکی مینسک بازدید کردیم. خیلی باصفا بود. پلاتی پوس و تشی و چندین نوع کاکتوس زیبا و بگونیا. چندتا عکسم میزارم.

شینگن

انشالله اگه خدا عمری بده میخوایم دنبال ویزای شینگن بریم. ظاهرا اول باید بریم لیتوانی. چون اونجا جزو اتحادیه ی اروپاس. اگه انشالله رفتیم حتما گزارششو مینویسم.

مردم بامرام

از مردم پرکار وتلاش مینسک بگم. تقریبا تمام آدمایی که می بینی سر یه کار هستن. خانما راننده ی تراموان، کارگر شهردارین، فروشنده ن و هر کاری بگی. ما و این مجموعه دوستایی که اینجاییم همه مون صابخونمون خانمه. آقایونم کار میکنن ولی خانما بیشتر دیده میشن. 

یه چیزی خیلی منو اذیت میکنه.واقعا خیلی. ماشینایی که ایران ما حدود دویس میلیون پول میخواد، اینجا با هفت هشت هزار دلار زیر پای فروشنده ها و آدمای معمولیه. سواری ولوو 2015 قیمتشو زده چهل و پنج میلیون و زیرش نوشته قابل بحث.

یه نکته ی دیگه،قاعدتا نباید زن و مرد مساوی باشن اما اینجا خیلی مث همن و طبیعتا قضاوتا دراین باره فرق میکنه چون فرهنگا مختلفه.

نمیدونم چرا انگلیسی نمینویسم؟

آب و هوا

یکی از موضوعاتی که قبل از اومدن به مینسک برام جالب بود، سرمای زیادش بود. اما وقتی که دمای منهای بیست رو دیدم، فهمیدم که رطوبت خیلی تو تعدیل آب و هوا موثره. اگه اون سرما تو ایران باشه، چون رطوبت نسبی پایینه، خیلی شرایط بدی ایجاد میکنه ولی تو مینسک معمولا اینطور نبوده تا حالا. بعد از بارش برف، کمیته اجرایی شهرستان برا همه پیام میفرسته که  در خونه هاتون رو پاک کنین. خود شهرداری و اداره ی راهش هم از شش و هفت صبح شروع میکنن به تمیزی پیاده روها و سرجمع اصلا تردد مختل نمیشه. حتی ریل ترامواها هم خیلی سریع پاک میشه.اختلاف دمای شب وروز هم به دلیل رطوبت خیلی کمه و جالبتر اینکه تو دمای منهای ده و یازده ماشینا،یه استارته روشن میشن. البته این سی ماشین برج ما اینجورین، بقیه شم قطعا اینطوره. برا اولین بار که رفتم استادیوم و بازی فوتبال ایرانو بلاروسو دیدم، با ایرانیای خارج کشور برخورد کردم،خیلی پرشور و هیجان و عاطفی و آزاد. دوستشون دارم.