و پَــری خواهم ساخت
و پَــری خواهم ساخت

و پَــری خواهم ساخت

ح

اینم یه فلاش دیگه

سال یک هزار و سیصد پنجاه... و هفتاد ماه آوارگی... و جنگ تمام شد.

کوتاه ترین داستان جهان

یک جفت کفش نیمدار بچه به فروش می رسد.



نرود..

جان رفته ولی زخم جفایت نرود

تاثیر طلسم چشم هایت نرود

فرشی زدل شکسته انداخته ام

آهسته بیا شیشه به پایت نرود

اما من...

این روزها می گذرد...

امّا من از این روز ها نمی گذرم...

من به هیچ دردی نمی خورم!

این درد است که چپ و راست به من می خورد...!


چه قدر...

چه قدر...

هیچ کس...

شبیه تو نیست...!

چه کنم؟

با این همه خاطرات مبهم چه کنم؟

                                              با عکس به یادگار با هم چه کنم؟

می خواستم از وسط بِبرّم همه را

                                              با دست تو روی شانه هایم چه کنم؟

راهی برای پولدار شدن

شخصی به محضر نبی مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسید و عرض کرد: مردی عیال وار و مقروض هستم که سختی های دنیا به من روی آورده است. به من دعایی بیاموزید که خداوند به من درآمدی دهد، تا قرضم را ادا کرده، خانواده ام را اداره کنم، دعایی که دنیایم را آباد کند و از این گرفتاری نجاتم بخشد.
حضرت فرمود: ای بنده‌ی خدا!
وضو بگیر (با دقّت) و دو رکعت نماز با رکوع و سجده‌ی کامل (با وقار و حضور قلب) بخوان و بعد با ادب و تضرّع به محضر پروردگارت بگو:
یا ماجِدُ، یا واحِدُ، یا کَریمُ، اَتَوَّجَّهُ إِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ نَبِِّیکَ نَبِّی الرَحْمَةِ، یا مُحَمَّدُ یا رَسولَ اللهِ، إنّیِ أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلی اللهِ رَبّی وَ رَبِّکَ وَ رَبِّ کُلَّ شَیْءٍ وَ أَسْألُکَ اَلّلهُمَّ أَنْ تُصَّلیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِه وَ أَسْأَلُکَ نَفخَةً کَریمَةً مِنْ نَفَحاتِکَ وَ فَتْحاً یَسِیراً وَرِزْقاً وَاسِعاً أَلِمُّ بِهِ شَعْثی وَ أَقْضِی بِهِ دَیْنی وَ أَسْتَعِینُ بِهِ عَلی عِیالِی

ترجمه:
 ای ماجد، ای واحد، ای کریم، به وسیله‌ی محمّد، نبی تو، نبی رحمت (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به تو توجّه می‌کنم، ای محمّد و ای رسول خدا به شفاعت تو به خداوند که پروردگار من و تو و همه چیز است روی می آورم، و خداوندا از تو مسئلت دارم که بر محمّد و آل او درود فرستی و از تو گشایشی ارجمند و آسان و روزی وسیعی که کارم را استوار و دینم را ادا و عیالم را اداره کند مسئلت می نمایم.