و پَــری خواهم ساخت
و پَــری خواهم ساخت

و پَــری خواهم ساخت

ح

طرّاح خبره

کار خودمه البتّه با اجازه ی اهل هنر


خودم را لوس کردم و با ناز به او گفتم: چشم های ریزِ آبی، بینی فسقلی و مامانی، چانه ی ظریف و برّاق، لب های نازک و حسّاس، نمیدونم با دیدنت رو کدوم صفت خدا حساب کنم؟

ابروهایش را تا به تا کرد، لبخند زیبایی زد و با خودخواهی گفت: لابد ریز پردازنده!

نظرات 4 + ارسال نظر
مهرداد چهارشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 09:28 ق.ظ http://mehrdad1530.blogfa.com

درود بر اقای معلم عزیز
امیدوارم همیشه شاد و سربلند و موفق باشید
داستان قشنگی بود

بی کران سلامتان.شمام همینطور.

مریم چهارشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 02:57 ب.ظ http://freeassociation.persianblog.ir

جالب بود

خوشحالم که پسندیدین.

هانیه پنج‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 12:38 ق.ظ http://gozargah61.blogfa.com/

سلام
زیبا بود...سپاس

سلام. مرسی.

نیر پنج‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 10:15 ب.ظ

سلام
زیبا بود
ادامه بده
موفق باشی

سلام. ممنون از اینکه خوندین.یه انرژی دوباره گرفتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد