ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
کار خودمه البتّه با اجازه ی اهل هنر
خودم را لوس کردم و با ناز به او گفتم: چشم های ریزِ آبی، بینی فسقلی و مامانی، چانه ی ظریف و برّاق، لب های نازک و حسّاس، نمیدونم با دیدنت رو کدوم صفت خدا حساب کنم؟
ابروهایش را تا به تا کرد، لبخند زیبایی زد و با خودخواهی گفت: لابد ریز پردازنده!
درود بر اقای معلم عزیز
امیدوارم همیشه شاد و سربلند و موفق باشید
داستان قشنگی بود
بی کران سلامتان.شمام همینطور.
جالب بود
خوشحالم که پسندیدین.
سلام
زیبا بود...سپاس
سلام. مرسی.
سلام
زیبا بود
ادامه بده
موفق باشی
سلام. ممنون از اینکه خوندین.یه انرژی دوباره گرفتم.